سلام بچه ها،
تعطیلات تموم شد....تابستونم رفت....
فردا باید بریم مدرسه.....
دوباره درس...
ولی چی میشه کرد؟!
ولی خودمونیم مدرسه هم حال میده ها..!
اولین روز مدرسه بهتون خوش بگذره،
انـــــ شــــ ا لــــ لـــــ ـــــه که سال خوبی واسه هممون باشه
...
....
برسونی ها
غیر این که نمیشه
این آقایون محترم همچین می گن دخترای امروزی آشپزی بلد نیستن،
خونه داری بلد نیستن،
یکی ندونه انگار خودشون مثل مردای قدیم میرن از صبح کار می کنن تا بوق سگ!
بابا شماهارو که باید با بیل ساعت 12 از زیر پتو بیرون آورد....
والا...
به قرعان مجید اینا...
یه روزایی هست که یهو قصد می کنی اتاقتو مرتب کنی... همه وسایلتو که می ریزی بیرون تازه میفهمی چه غلطی کردی
والا...
این کارا به ما نیومده...
پیرمردهای 90 ساله هم توی جمعشون به همدیگه میگن «بچه ها»...
یکی از دردناکترین لحظه های زندگی اینه که وقتی داری امتحان میدی
بغل دستی هات از ماشین حساب استفاده کنن
و تو ندونی واسه چی دارن از این ماشین حساب استفاده میکنن !
دقت کردید هر وقت تو زندگیتون یه روزنه امید پیدا می شه
سریع یه پطروس فداکار پیدا می شه انگشتش رو می کنه توش
دقت کردین که هرکدوممون حداقل یکبار تلاش کردیم که کلید لامپو بین حالت خاموش و روشن نگه داریم؟
کچل باشی... بری بالای شهر میگن مد روزه، بری مرکز شهر میگن سربازی، بری پایین شهر میگن زندانی بودی! این همه تفاوت توی شعاع 20 کیلومتر...!
مَرَ باوَر نَیِه!؟(باورم نمیشه)رشتی بود
صبر...
کره ای: هیچ چی مثل منتظر بودن واسه عشقت عذاب آور نیست
آمریکایی: هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه ساندویچ گرم عذاب آور نیست
یونانی: هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه دسته چک عذاب آور نیست
انگلیسی: هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه مهمونی بزرگ عذاب آورر نیست
برزیلی: هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه مسابقه فوتبال عذاب آور نیست
ایرانی: انگار شما تا حالا با dialup کار نکردید!!!
روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:
«شما برای چی می نویسید استاد؟ »
برنارد شاو جواب داد:
«برای یک لقمه نان»
نویسنده جوان برآشفت که:
«متاسفم! برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم! »
وبرنارد شاو گفت:
«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم! »
همینطور که یه ماه در سال نمیذارن کسی چیزی بخوره که فقیرا رو درک کنیم
یه ماه هم بیان همینجوری بهمون پول بدن صفا کنیم ببینم پولدارا چی میکشن !
والا به خدا!
چی میشه مگه؟!
دوباره تنهایی
دوباره شنیدن صدای غمگین داریوش
دوباره زل زدن به عکسهایی پوچ
دوباره غصه و غم
من به تمنایت مینشینم خدا
کافی نیست استغفار
هزاران بار العف کافی نیست
من موءمن ترین پرستشگر شدم
از تو و لطف تو دلسرد نشدم
از تمنای تو خسته نشدم
پس بدان بنده ی پاک تو شدم....
اگه تو تاکسی و اینا چار پنج تا اسمس دادین دستتون خسته شد
بدید بغل دستیتون ادامه شو براتون بنویسه. اون بیشتر در جریانه...
5 عادتی که خانوما و دختر خانوما باید ترک کنن
حتما برید ادامه مطلب
یه موقع داری تخمه میخوری،یا پسته ... وقتی داری پوستشو میکَنی یهو یکی میفته از دستت بین بقیه ی پوستا....
آاااااخ از بدترین لحظه های عمرته.....که اونو پیدا کنی